وقتی گوشهای در خلوت ایستادهام میتوانم غمام را سکوت کنم آمدهایم اینجا برای کدام درد بیشفا :))
(بعضی وقتها)
امان از زمانی که نگاهی به سمتم باشد
تمام غمام اشک میشود
انگار پیغام میدهد
فلانی! مرا ببین
بپرس
تا بگویمت
-بغض ناشی از انباشتگی سکوت تا شاید سبکی-
----
شبیه به وقتهایی که تمام قصهی غمات را در راه بازگشت برای رانندهی تاکسی تعریف میکنی
بدون آن که بپرسد
تا شاید "توجه"
تا شاید "تایید"
آدمیزاد چقدر نیاز دارد به توجه و بعضی وقتها به تایید
-تایید، که انگار تنها نیستی-
(هر چقدر هم در راستای قوی بودنمان انکارش کنیم)
----
سرد میشود این شهر چقدر
-گوش که نباشد-
---
مرا ببخشید اگر کسی را حتی ذرهای ناامید و یا ناراحت کردم
کاش من بار نباشم این وسط برای کسی
ببخشید❤️
---
باس نفس داشته باشیم برای فردا
برای فرداها
کنار هم
درباره این سایت